سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دوست دارم بنگارم

 

 

 

دو وبلاگ دیگر هم دارم ولی نمی دانم این چه حسی است که می خواهم از درد غریبی و تنهایی در این وبلاگ بنگارم ؟!

آخه همه درد دل دارن تنها من که ندارم ، تو این زمونه مگر آدم بی غم هم می شه؟ هر کی می گه آره به خدا دروغ می گه !

 ولی من دوست دارم بنویسم از تمام غصه ها از گذشته ی دردناکم ، نه شاعرم نه نویسنده ،اگه دوست نداری نخون شاید به نظرت چرندیاته آره ! ولی می گم که هر وقت تو این وبلاگ می یام دلم کلی می گیره .

یه درد تازه : درد بی پدری کم نبود که تو هم ..... آره راست می گی آخه بابام تنها بود احتیاج به تو داشت ، مهدیه خواب دیده بود بابام با یه کت وشلوار نو شاد وخندان قدم می زد ومنتظر بود ، می دونست از تنهایی در می یاد ، داشتم تو غم دوری تو می سوختم یادم اومد بابام خیلی خوشحاله تو پیش اونی یه ذره آروم گرفتم ! عمو جان روحت شاد.

دلم خیلی گرفته می خوام بنویسم هر چقدر هم چرند باشه .

با تشکر از همه ی شما خوانندگان عزیز .    


[ پنج شنبه 85/6/9 ] [ 11:27 صبح ] [ رضا ] [ نظرات () ]
چشم به راه

 

 

یادم آید روزی به کنارم آمدی گفتی از عشق برایم بگو ! گفتم عشق یعنی طلوع بی غروب ، عشق یعنی آغاز بی پایان ،......

گفتم وگفتم تا رسیدم به این جمله : عشق یعنی تو .

خندیدی و رفتی ، از پس همان خنده فهمیدم که .....

یادم آید از آن روز 7 سال پیاپی گذشت من بودم و تو .در کلبه ی دلم جای کردی ! اما ای کاش آن شب بارانی وتلخ من می مردم .

خبر آوردند تو را از کنج این کلبه ی ویرانه ی دل دزدیدند ، آه چه شبی بود آسمان هم با دل من همناله شدو بگریست !

یادم آید از آن پس عشق را برای کسی معنی نکردم ، شاید دیگر هم معنی نکنم !

اما بدان پس از 9 سال و 6 ماه و 12 روز هنوز چشم به راهت هستم تا بیایی آن معنی عشقی را که تو به من آموختی برایت باز گویم .  

چشم به راهت هستم . 


[ چهارشنبه 85/6/8 ] [ 7:53 عصر ] [ رضا ] [ نظرات () ]
کلبه ی دل

 

 

سلام عزیزان به کلبه ی دل من خوش آمدید .

دوست دارم از دوستان خوب وپایدار من باشید ، قدومتان در کلبه ی دل  گلباران .

 

 


[ چهارشنبه 85/6/8 ] [ 6:28 عصر ] [ رضا ] [ نظرات () ]
<      1   2